نماز رزمندگان و همه غریبان

ساخت وبلاگ
باور به عمق تنهاییدر تاریخ آورده­اند که مولانا هر زمان فرصت دست می­داد دستی به ساز می­برد و یا از شاگردان ماهرش می­خواست موسیقی بنوازند تا روح مولانا نوازش یابد. در برخی موارد دل مولانا به اوج آسمان ها می­رفت و چون به زمین می می نگریست دلش سخت می گرفت و با همه وجود به اصالت تنهایی در این زنگی واقف می­شد و با همه وجود باور می­کرد که اگر خدا نیم نگاهی به آدمی نکند بحق تنها می­ماند. بر این اساس نامه­ای به حسام­الدین نگاشت که بیشتر از این جلال­الدین را در تنهایی سوزان رها نکند و بازگردد که جلال الدین تاب دوری را ندارد و اگر تا اکنون مانده است برای آن است که خدایش قرمان داده که تحت هر شرایطی تاب آورد تا روزی از راه رسد که حسام بازگشته و با یک دیدار غصه­ها ماه­های قبل از دلت بدر کند. وی در جایی با صراحت گفته بود که به امید دیدار حسام زنده­ام و بعد از آن آرزویی ندارم. بیقرار 16/11/1402 نماز رزمندگان و همه غریبان...
ما را در سایت نماز رزمندگان و همه غریبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbiqarar بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:18

جان نثارت ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ماتا مدعی بمیرد از جان فشانی ماگر در میان نباشد پای وصال جانانمردن چه فرق دارد با زندگانی ماترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیمالحق که جای رشک است بر کامرانی ماسودای او گزیدیم جنس غمش خریدیمیا رب زیان مبادا در بی زیانی مادر عالم محبت الفت بهم گرفتهنامهربانی او با مهربانی مادر عین بی‌زبانی با او به گفتگوییمکیفیت غریبی است در بی زبانی ماصد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیمتا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ماتا بی‌نشان نگشتیم از وی نشان نجستیمغافل خبر ندارد از بی‌نشانی مااول نظر دریدیم پیراهن صبوریآخر شد آشکارا راز نهانی ماتا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیممانند اهل دانش پیش معانی ماتدبیرها نمودیم در عاشقی فروغیکاری نیامد آخر از کاردانی ما نماز رزمندگان و همه غریبان...
ما را در سایت نماز رزمندگان و همه غریبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbiqarar بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:18

شب های جلال در دوری حسامدر تاریخ آورده اند که جلال­ الدین پس ار فراق حسام شبی را به راحتی سر در بالش نگذاشت و هماره در اندیشه و اندوه حسام ­الدین مویه می­ کرد و نمی­ دانست که با چه زبانی درد و رنج خوی را با حسام­ الدین در میان گذارد در حالی که ظاهراً حسام­ الدین هیچ سراغی از جلال نمی­ گرفت و گهگاه در برخی درس­ های مولانا خودی نشان می­ داد و آتش درد و رنج مولوی را شعله­ ورتر و استیاق دیدار را دو چندان می­ک رد و در بقیه ایام از دید مولانا به دور بود و به نامه­ های هم جواب نمی­ داد و خدا می­ داند که مولانا چه رنج­ ها که نمی­ برد. شاید حال مولانا را این غزل سوزناک رهی معیری بتواند بازگو کند:دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلمتا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بی‌حاصلم؟چون سایه دور از روی تو افتاده‌ام در کوی توچشم امیدم سوی تو وای از امید باطلماز بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختیچون نکهت از آغوش گُل بوی تو خیزد از گِلَملبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتش‌فام کو؟وآن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلمدر کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دلغافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلمدر عشق و مستی داده‌ام بود و نبود خویشتنای ساقی مستان بگو دیوانه‌ام یا عاقلمچون اشک می‌لرزد دلم از موج گیسویی رهیبا آن که در طوفان غم دریا، دلم، دریادلم (رهی معیری) نماز رزمندگان و همه غریبان...
ما را در سایت نماز رزمندگان و همه غریبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbiqarar بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:18